روزنوشت و خاطرات یک نوجوان

این وبلاگ رو برای آزاد کردن افکار درونم ساختم ...

روزنوشت و خاطرات یک نوجوان

این وبلاگ رو برای آزاد کردن افکار درونم ساختم ...

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۶/۱۰/۱۱
    14
  • ۹۶/۱۰/۰۶
    13
  • ۹۶/۱۰/۰۳
    12
  • ۹۶/۱۰/۰۲
    11
  • ۹۶/۰۹/۲۳
    10
  • ۹۶/۰۹/۱۳
    9
  • ۹۶/۰۹/۱۳
    8
  • ۹۶/۰۸/۰۷
    5

13

چهارشنبه, ۶ دی ۱۳۹۶، ۰۲:۱۶ ق.ظ

وارد مرحله جدیدی از زندگی شدم و دیروز تونستم با انجام یک کاری که برام غیرقابل دسترسی و  غیر ممکن بود ، یه تغییر بزرگ تو شخصیت ام ایجاد کنم ، کاری که همیشه از درون دوست داشتم انجامش بدم ولی به خاطر غرور و یه سری عوامل دیگه مدام ازش فرار میکردم ... در واقع این بار هم قبل از انجامش داشتم ازش فرار میکردم ولی این بار چیزی همراهی ام میکرد که تنها علت انجام این کار و جرئتی که به دست آوردم رو از اون میدونم ،.. و اون کسی نبود جز خدا و قدرتی که بهم داد ...

شروع ماجرا از اونجا بود که همونطور که گفتم تصمیم گرفتم هدف ها و چیزهایی که میخوام بهشون برسم رو کم کم و تدریجی و با انتخاب یک چیز جلو ببرم ، اولش تصمیم گرفته بودم روی زمان خوابم کار کنم و نظمی که توش از بین رفته رو به وجود بیارم ، ولی آخرش نظرم عوض شد و تصمیم گرفتم که روی یه چیزه دیگه یعنی خوندن نمازهام که این چند وقته تو یه حالت ابهام بود و هی قطع وصل میشد کار کنم ، اون موقع که تصمیم گرفتم وقت نماز ظهر و عصر بود و همون موقع شروع به خواندن نماز کردم ، نمازم تموم شد و مثل عادت همیشگی رفت ام به تلگرام سر بزنم که یک دفعه اتفاقی تبلیغ یک کانالی برام اومد و من واردش شدم و در کمال تعجب دیدم که سوالات آزمون های گاج که نزدیک چهار پنج ماه توی تمام اینترنت دنبالشون بودم رو تو اون کانال قرار دادن . این سوالات رو چون گاج PDF اش شون رو بعد از هر آزمون منتشر نمیکنه بنابراین توی اینترنت هم پخش نمیشه و تنها راه دسترسی بهشون اینه که یک نفر پرینت گرفته باشه و اینطوری بتونه برای کسی بفرسته . که این کانال هم همین کار رو میکرد و بعد از هر آزمون سوالات پرینت شده رو قرار میداد ولی متوجه شدم سوالات رشته ریاضی بین آرشیو سوالات نیست و چون اون کانال برای دانش آموزان رشته تجربی بود فقط سوالات مخصوص تجربی ها رو قرار میداد ... به ذهنم زد که به مسئول کانال پیام بدم شاید اون سوالات رشته ریاضی رو داشته باشه ... و باز هم در کمال تعجب اون فرد سوالات رشته ریاضی رو برام ارسال کرد و جالب تر اینکه با کانالی آشنام کرد که مشاوره های خوبی در زمینه کنکور قرار میداد و میتونست کمک زیادی بهم بکنه ...

بعد از تمام این اتفاق ها یک دفعه به خودم اومدم و ماجرای تصمیم برای تغییر و نمازی که خوندم و اتفاقات خوبی که پشت سر هم بلافاصله بعد از نماز برام رخ داد مرور کردم واقعا یه حالت عجیبی بهم دست داده بود که احساس میکردم تمام این زنجیره از طرف خدا بهم رسیده شده و گرنه شاید این اتفاقات برام رخ نمیداد ....

تو این حال یه حسی بهم میگفت که برم و دو رکعت نمازشکر بخونم و این کار رو هم کردم و دو رکعت بیشتر هم خوندم ، بعد از نماز نزدیکی خیلی زیادی با خدا احساس میکردم و دوست داشتم از خداوند چیزهایی که تو زندگی و آخرت دنبالش اون بودم رو بخوام چون احساس میکردم تو این حالت روحی ای که داشتم اگه چیزهای درست و مفید رو از خدا بخوام ، حتما برای رسیدن بهشون بهم کمک میکنه ، گفتم و گفتم تا اینکه یاد اون کاری که همیشه ازش فرار میکردم افتادم همون کاری که از  خیلی عوامل قبلی باعث شده بودن از انجامش خودداری کنم ...  از خدا خواستم تا قدرت انجام اون کار بهم بده و بتونم بهش برسم ، تو همین حالت بود که با خودم گفتم اگه اون کار بخواد انجام بگیره باید همین الان انجامش بدم و بلند شدم و با یه حس شک تردید به طرف انجام اون کار رفتم ، قبل از انجامش میخواستم تسلیم بشم و برگردم ولی فکر میکنم اون لحظه با کمکی که خدا بهم کرد اون کار رو انجام دادم و تونستم یکی از کارهایی که تقریبا داشت برام دست نیافتنی میشد رو انجام بدم ... خیلی بعد از انجام اش گریه کردم احساس میکنم بعد از اون کار یه قسمتی از من دوباره متولد شد و وجود خداوند و تاثیرش توی زندگی ام و نوع کمک هایی که میکنه برام خیلی پر رنگ تر شد ... یک نتیجه مهم از تمام این اتفاقات گرفتم رو میخوام بگم ، این که انتظار داشته باشیم خداوند مثل یک عامل خروجی برخورد کنه و فقط با درخواست ما زندگی مون رو تغییر بده و چیزهای که میخوایم رو بهمون ببخشه یه تفکر کاملا غلط و اشتباهه در واقع کسی جز خودمون مسئول ایجاد تغییر و ایجاد چیزهایی که میخوایم نیست ، توی تمام این حالات اگه ادم واقعا از خدای خودش کمک بخواد ، خداوند به انسان چنان قدرت معنوی ای میده که مثل یک سوخت جت برای اراده و تلاش اش عمل میکنه و میتونه هر گره ای رو از زندگی ادم باز کنه . خدا تو جهان بر اساس قوانین ثابتی که وضع کرده به انسان ها شرایط لازم برای رسیدن به هدف دلخواهشون با سعی و تلاش برای اون هدف رو عطا کرده ، اگه کسی فکر کنه بدون عمل خودش و فقط با کمک خواستن از خداوند میشه به چیزی رسید قطعا اشتباه کرده ، اینطوری حتی داره قوانین خداوند رو هم زیر سوال میبره ...


دوست دارم در آخر یک چیزی رو بگم و اون اینکه تمام داستان ها و چالش هایی که توی زندگی برامون پیش میاد در آخر یه پایانی هم داره و یک روزی دفتر زندگی مون در دنیا هم بسته خواهد شد ، همونطور که برای آدم هایی که قبل از ما زندگی میکردن بسته شده ... تو این بین چیزی که مهمه لذت بردن خودمون از هر روز زندگی و استفاده درست از لحظاتیه که در اختیارمون قرار گرفته ، یعنی خوشبخی و موفقیت رو سعی کنم و سعی کنیم توی هر روز از زندگی به وجود بیاریم نه اینکه مدام به فکر به وجود اوردن خوشبختی تو آینده باشیم و حال رو خیلی کم در نظر بگیریم ، تو اینجور جاها اون آینده تموم شدن داستان زندگی مون و بسته شدن دفترمون خواهد بود ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی